باز نشر مطالب این وبلاگ تنها با ذکر منبع آزاد است

Monday 24 October 2011

گفتگوی خصوصی خرعلی و سید علی


سیدعلی: ببین پسر جان، میخوام روراست ازت بپرسم : چرا تو از من خوشت نمیاد؟
خرعلی: حالا که قراره روراست گفتمان کنیم بهت میگم : چون تو جای امام نشستی هرکاری میکنم دلم باهات صاف نمی شه!
سید علی: ولی این که تقصیر من نبود امام راحل شد. به هرحال یک نفر باید جاش می نشست. کی از من بهتر؟
خرعلی: باید یکی از عاشقان امام جای ایشون رو میگرفت نه تو که همیشه منتظر بودی حلواش رو بخوری!
سید علی: ولی داری اشتباه میکنی. من هم عاشق امام بودم و ایشون هم خیلی منو دوست داشت!اگر خبر نداری برو از ابوی بپرس!
خرعلی: برای دیگران از این حرف ها می زنی، جلو من که نمی تونی خالی ببندی.خوب یادمه که بارها ابوی میگفت که امام زیاد از توخوشش نمیاد و به خاطر هاشمی هوات رو داره در ضمن اون موقع همه میگفتند که تو ماجرای درگیری با نخست وزیر، رو حرف امام حرف زدی؟
سیدعلی: کی من؟! من رو حرف امام حرف زده باشم؟! یه چیزی بگو که با عقل جور در بیاد. بزرگتر از من هم جرأت این غلط ها رو نداشتند چه برسه به من! من فقط ناخواسته یکم اخم هام رفت توهم و هزار بار غلط کردم.
خرعلی: ولی قبول داری از انتخاب امام خوشحال نبودی و به نور چشمی او حسادت میکردی؟
سید علی: خب اینو یه مقدار قبول دارم. تازه تنها من نبودم همه از وجود یک غیر معمم در بیت امام ناراحت بودند.
خرعلی:از اون بگذریم. چرا سعید(امامی) رو کله پا کردی؟ مگه چه بدی به تو کرده بود؟
سید علی: چرا همه ی تقصیرها رو گردن من می اندازی؟ خودت که ماشاالله دستت تو کارهای اطلاعاتی بوده و معنی مهره ی سوخته رو میدونی؟ برو یقه ی کسی رو بگیر که اونو سوزوند. می دونی منظورم کیه با اون لبخندهای مسخره اش و ادا های حقوق بشری اش گند زد به همه چیز. تازه خودت در جریانی به سعید پیشنهاد های زیادی دادیم که بره یک گوشه راحت زندگی کنه ، بنده خدا قبول کرد ولی باز همین دوست های فعلی ات شلوغش کردند.
خرعلی: دوست های من؟ خودت بهتر می دونی که من با هیچکس دوست نیستم. بعد سعید دوستی برای من بی معنی شده.اینها رو هم که تحویل میگیرم میخوام تو و ابوی رو بسوزونم!
سیدعلی: ولی اونا دشمنای نظامند!و قصدشون براندازیه!
خرعلی: دیدی باز توهم زدی! کجا قصد براندازی دارند؟ فقط میخوان برگردیم به دوران طلایی امام راحل!
سید علی: حالا ما ماشین زمان از کجا بیاریم؟ امام رو چطور زنده کنیم؟ تازه مگه امام چکار کرد که ما نمی کنیم؟!
خرعلی:اوناش رو دیگه من یادم نمیاد. میگن دوران طلایی بوده. ایشون اقتدار داشته، هزاران نفر از دشمنان رو کشت، جیک کسی در نیومد، اگر رای مردم مخالف مصالح اسلام بود یکنفره جلوش می ایستاد. مثل تو پشت سر این و اون قایم نمیشد.حرف دلش رو رک و پوست کنده میگفت. نه یک کلمه بیشتر، نه یک کلمه کمتر!
سید علی:ببین پسر جان. توبرا من مثل مجتبی میمونی. با ابوی نون ونمک ها خوردیم. اینقدر بد قلقی نکن! اینطوری ها هم که میگی نبود. خیلی وقتها هم امام از ترسش تقیه میکرد. یک حرفی میزد بعد میزد زیرش. تازه تو تمام پیشرفت های تکنولوژی رو هم داری میندازی گردن من. اون زمان هر کاری میکردی کسی نمی فهمید ولی الان دست میکنی تو دماغ ات چند ساعت بعد تو اینترنت منعکس میشه. امام این همه کلک زد ولی کسی نفهمید من بدبخت چند تا چراغ تو اتومبیلم کار گذاشتم که چهره ام نورانی بشه، همه فهمیدند.
خرعلی: تو اصلاً جوری حرف میزنی که انگار از امام راحل هم مهمتری.بعد هم چرا اینقدر به فکر مال اندوزی هستی چرا از امام تقلید نمی کنی و مثل او ساده زندگی نمی کنی؟
سید علی: دیگه این حرف ات بیشتر به جوک شبیهه! تو که ماشالله خودت آقا زاده ای این چیزا رو باید بدونی! من هم مثل بقیه با سهم امام و وجوهات شرعی زندگی می کنم فقط فرقش اینه که الان نفت گرون شده و  درآمد ها بیشترشده در ضمن زمان امام جنگ بود و هزینه ها بالاتر از الان بود و این هاشمی هم هر چی بود برا خودش بر میداشت.
خرعلی: با حرف هات مشکلی ندارم ولی  نمی دونم چرا اصلاً با خودت حال نمی کنم.
سید علی: خب اون دیگه تقصیر من نیست. من به تو هیچ بدی نکردم تازه خیلی حال هم بهت دادم. معافی برات جور کردم، بدون کنکور فرستادم دانشگاه، از استادها برات نمره گرفتم، برات انتشاراتی زدم، گفتی می خوام معروف بشم اجازه دادم چند وقت بری اوین. یادته چقدر خرج اون سوئیت ات تو اوین کردم؟! فقط دعا میکنم هرچه زودتر از خر شیطون بیایی پایین و دل ابوی رو تو این آخر عمری نشکونی. اگر به خاطر رودربایستی با پدر نبود دستور میدادم چند روز اینترنت ات رو قطع کنند و اون انگشتر عقیق ات رو ازت بگیرند تا حالت جا بیاد و بدونی رهبرت کیه!...

No comments: